5 SIMPLE TECHNIQUES FOR داستان های واقعی

5 Simple Techniques For داستان های واقعی

5 Simple Techniques For داستان های واقعی

Blog Article

اگر مشتاق داستان واقعی ارواح و تجربه ماوراءالطبیعه هستید، هیچ راه بهتری در برابر بازدید از تأسیساتی که بر فراز گورستان بت‌پرستان ساخته شده، وجود ندارد.

دخترک در حالی که از شوک تصادف می‌لرزید پرسید: «میتونی درستش کنی پدر؟» پدر در حالی سرش را به نشانه‌ی منفی تکان می‌داد پاسخ داد: «نه. متاسفانه من فقط یک لاستیک زاپاس دارم.

همین‌طور کـه میرفته جلو، یهو از پشت درخت‌ها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد بـه طرفش.
داستان
ماجرای خون‌بار و ترسناک واقعی بیرون از کتاب در ۱۳ نوامبر ۱۹۷۴ در آمیتی ویل واقع در نیویورک آمریکا اتفاق افتاد. شش‌ نفر از اعضای یک خانواده‌ی هفت‌نفره که در خانه‌ی زیبا و سه‌طبقه زندگی می‌کردند و هیچ شهرتی هم نداشتند، یک شبه مشهور می‌شوند!

در نهایت اگر هیچ‌کدام به نتیجه نرسید به فکر طلاق و جدایی باشد.

وی پاسخ داد: شکست یک اتفاق است، یک شخص نیست! کسی که شکست خورده در مقایسه با کسی که چنین تجربه‌اي نداشته است، هزاران قدم جلوتر است.

بسیاری از نوارهای ارواح را نیروهای ویتنام جنوبی، متحدان آمریکایی‌ها تهیه کرده بودند. در این نوارها از سربازان خواسته می‌شد دست از جنگیدن بکشند. در یکی از این پیغام‌ها آمده بود: «رفقای من، برگشتم تا به شماها اطلاع بدهم که مُرده‌ام… بله من مُردم. مراقب باشید که بلای من سرتان نیاید. رفقا قبل از اینکه خیلی دیر شود به خانه برگردید.

کتاب به تاریکی خواهم رفت کار تحقیقاتی یک ژورنالیست زن به نام میشل مک نامارا بر پرونده‌ی قاتل گلدن استیت است.

پیرمرد بلافاصله گفت: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!

در مورد داستان‌ واقعی ارواح، لس آنجلس ممکن است اولین جایی نباشد که به ذهن می‌رسد. بااین‌حال، هالیوود تاریخچه‌ای طولانی از تراژدی داشته است.

کارولین و راجر پرون و پنج دخترشان تقریباً بلافاصله متوجه اتفاقات عجیب و داستان واقعی ارواح شدند. بسیار عجیب است که آن‌ها به مدت نه سال در آن‌جا به زندگی خود ادامه دادند.

بااین‌حال، استیون نوولا، متخصص مغز و اعصاب و رئیس انجمن شکاکان نیوانگلند، این زوج را مورد بررسی قرار داد و متقاعد شد که آن‌ها کل ماجرا را ساخته‌اند.

این کتاب یک داستان جنایی را در دل خود گنجانده، اما نوعی شاعرانگی هم دارد که باعث می‌شود مخاطب شخصیت اصلی را بیشتر و بهتر درک کند و با او همدلی هم داشته باشد. 

او می‌گوید: «همه چیز خوبه، تو چرا ناراحتی؟! مجید حتی سعی هم نمی‌کند که کمی شرایط زندگی را تغییر دهد یا حداقل تغییرات کوچکی را در خود به وجود بیاورد.»

Report this page